مهرزادمهرزاد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

مهرزاد کوچولوی ما

lمهرزادو دندوناش

1391/9/20 1:56
نویسنده : مریم
583 بازدید
اشتراک گذاری

پسر خوشگل ماما ن این روزا سخت مشغول دندون در اوردنی وچهار  تا از دندونای عقب با هم داره در میاد وشما کلا اعتصاب غذا کردی و کلی لثه هات می خاره واذیت می شی .بمیرم برای کوچولوم .وقتی می خوام لثه هاتو  ماساژ بدم گاز می گیری ولی من این کارو می کنم .حالا می فهمم که مادرا راضین دردای بچه شون مال اونا باشه چه حسی داره.ایشالله وقتی دندونات هر چه زودتر دربیان که زمان کمتری درد بکشی عزیزم.ولی از این حرفا گذشته دلبندم روز به روز کارا جدیدی تری یاد می گیری ودوست داشتنی تر می شی. به آهنگ وکارتون خیلی علاقه داری.همیشه می شه با چند اهنگ که توی موبایل منو ومامانی هست گریه هاتو آروم کرد وحواستو چرت کردو کلماتی رو می تونی بگی  و بعد از من تکرار کنی ولی بعضی هاشو به موقع به کارمی بری.مثلا به به یعنی یه چیز خوردنی ودد به معنی بیرون و ده ده به معنی تنبیه کردن چیزی یا شی ء  ویا بابا  و دد البته باکسره یعنی بده و آبه یعنی آب وخیلی چیزا صدای جوجه وگربه رو می دونی وشعر لی لی حوضک رو هم خیلی دوست داری وحتی خودت با انگشت کوچولوت  روی کف دستت آبه می گی و می خونی و بعضی اوقات که بازی می کنی با دهنت آهنگ می زنی .قربونت برم جیگرمامان

پدر بزرگت یعنی بابای من برای شما لباس حضرت علی اصغر گرفته بود ولی از جایی که شما از هر چی کلاه وسربنده بدت میاد فقط در حد چند دقیقه اونم به زور تونستیم تنت کنیم وازت عکس بگیریم که عکساشو می زارم.

بابایی وقتی میره سر کار دلش برات خیلی تنگ می شه وخیلی موقعه زنگ می زنه با شما صحبت کنه ولی شما همش به گوشی نگاه می کنیوبرات خیلی عجیبه ولی تازه گیها فهمیدی چه خبره چون موبایلای مارو رو گوشت می زاری وخیلی با مزه سرتو بالا وپایین می بری انگار داری حرف می زنی.

هر موقع که مهرزاد خبری ازش نیست صد در صد مشغول خرابکاریه پس همیشه باید جلوی چشمم باشی عسلم ونمیشه ازت غافل شد .تمام روز کارم اینه که محتویات کشوهای کابینت که توی اتاقا ریخته شده جمع کنم.فدای پسر نازم بشم هیچ شکایتی ندارم دوست دارم تا جایی که بهت آسیبی نمی رسه خودت همه چی رو کشف کنی.

فعلا چیزی یادم نمیاد ومی خوام چند تا عکسی که از بعد از تولدت تا امروز که 14 ماهگیت تموم میشه رو بزارم.

من وبابایی خیلی دوست داریم وروزی هزار بار خدا رو به خاطر دادن تو بهمون شکر می کنیم وهمه تلاشمون رو می کنیم که شما در آینده انسان شاد وسلامت و موفقی بشی.

خدایا مهرزاد ما رو در پناه خودت نگه دار.عاشقتم عسیییییییییییسم.

البته چند تااز عکسای شمال که فکر کنم 4 مهر بود رو هم می زارم .

اینم مهرزاد در حال فریادوپدر بزرگش که خیلی دوسش داره (تله کابین رامسر

اینم پسرم ودایی محمدش

اینم یه عکس از بابا ومامان

مهرزاد وشالگردن دایی مهدی

قند عسلم توی لباس حضرت علی اصغر(ع)

مهرزاد وساندویچش

یه دونه همینطوری

وقتی مهرزاد خانم می شود

وقتی تلویزیون نگاه می کنی

خیلی حموم کردن رو دوست داری عزیزم

الان جایی ایستادی که مثل موش چرم مبلو با دندونات جویدی (درست جلوی دستت

اینم وقتیه که دایی مهدی  به هوا پرتت کرده ومن عکس گرفتم (البته زومه ویه کم کیفیتش کمه)

قربون چشمای ناز پسرم برم

اینم جاییه توی آشپزخونه که معمولا اونجا میری

خوب گلم اینم چند تا عکس .

خیلی خیلی خیلی دوست دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامی مائده
4 دی 91 23:11
عزیز دلمییییییی ایشالا که دندوناتم زودتر در بیاد و راحت بشی


ممنون خاله جونش
مینا
6 دی 91 0:56
جون من مریم اونجایی که پیش سطل آشغال یا پیپی میکنه یا جیش

نمی دونم والا
نیر
6 دی 91 1:17
عزیزم همه دندونات مبارکه
ماشالله چه چشمهای سیاهی چقدم بزرگ شدی
بوسسسسس عزیزممممممم

مرسی نیره جونم